نگاهی به یک مشکل شهر راسک و بی تفاوتی برخی مسئولان

سلام علیکم
احترامأ ، شهر راسک مرکز شهرستان سرباز از نظر موقعیت جغرافیایی ارتفاع آن از سطح دریا 378 متر می باشد.شهر راسک در محور ترانزیتی زاهدان ایرانشهر سرباز چابهار قرار گرفته به شکلی که این محور از مرکز شهر راسک عبور نموده و بعنوان محور اصلی نقش عبوری برای وسائط نقلیه ای که از بخش شمالی استان به چابهار در حرکت هستند را دارد ، از طرف دیگر بصورت یک محور خطی نقش جمع و پخش کننده را برای بخش غربی و شرقی بر عهده دارد.
به این ترتیب در شرایط عادی عمده بار ترافیکی شهر از سفرهای ورودی که از شمال و جنوب استان در حرکت هستند و از مرکز شهر عبور می کنند می باشد.بنابر این از نظر حجم بجز این محور و مبادی ورودی و خروجی آن ترافیک مسئله دار و مشکل سازی در بقیه معابر شهری که در حال حاضر بیشتر خاکی هستند وجود ندارد که در مطالعات طرح جامع شهری در ایستگاههای شماره 100 و 200 اوج ترافیک در محور راسک- ایرانشهر ساعت بین 11-10 صبح با 10 درصد ترافیک روزانه و محور محور راسک- چابهار در همین ساعت 2/9 درصد ترافیک روزانه می باشد که ترافیک مذکور مشکلات بسیاری جدی برای شهروندان عزیز و مدیران اجرایی نموده و روزی نیست که بدون مشکل و تصادفات و سوانحی در محور مذکور به اتمام برسد.
براین اساس مطالعات محور توسط مشاور محترم صورت پذیرفته و تعریض ها و بازگشایی آن با هزینه بسیار بالایی انجام گردیده و با پی گیری انجام شده توسط مدیران محلی مبلغ 4میلیارد ریال در پایان سال 88 با مساعدت استاندار محترم و معاونت امور عمرانی  برای این موضوع در نظر گرفته شد و مبادله موافقنامه آن صورت پذیرفت که بدلیل فشارهای مردم بر اعضای محترم شورای شهر موضوع اطلاع رسانی وباعث خوشحالی مردم گرید که عملیات اجرایی محور مذکور شروع خواهد شد که متاسفانه بدلیل عدم تامین منابع مذکور انجام شد و این موضوع باعث نارضایتی بسیار بالایی گردید و حتی شایع شد به دلیل سهل انگاری مدیران محلی اعتبار مذکور توسط مدیران استانی در جایی دیگر هزینه گردیده است ، لذا با توجه به اهمیت و حساسیت بسیار بالای این موضوع درخواست رسیدگی فوری داریم.
جمعی از شهروندان راسک

تحمیل هزینه های میلیاردی درمان افغاغنه به بخش درمانی

حضور اتباع افغانی در شهرستان مرزی زابل موجب تحمیل هزینه های میلیاردی درمان به مراکز درمانی و اشغال تخت های بیمارستانی در شهرستان زابل تنها یکی از تبعات این حضور بیش از ده ساله بوده و در صورتیکه برای اخراج این اتباع بصورت اساسی اقدامی از سوی مسوولان استانی صورت نگیرد همه روزه شاهد افزایش تبعات مادی ، اجتماعی و فرهنگی آنها در جامعه سیستان و بلوچستان باید باشیم و مهمان نوازی مردم این استان هم عرصه را بر مردم به تنگ آورده و در این بین متاسفانه شعارهای نمادین مسوولان علاوه بر اینکه نتوانسته اخراج اتباع افاغنه را امکانپذیر سازد زمینه ایجاد عملیات های روانی در کشور افغانستان و متهم شدن مردم مهمان پذیر سیستانی و بلوچستانی به کشتار اتباع بیگانه را در شهر کابل و در مقابل سفارت کشورمان بهمراه داشت و به نوعی جامعه جهانی را عده ایی با اهداف خاص از حمایت های بیش از 10 ساله ایران از چند میلیون تبعه افغان تغییر داده و اقدامات قاطعانه ایران برای برخورد با اتباع بیگانه و غیر مجاز را به کشتار دسته جمعی و برخورد های خشن تشبیه کرده اند که با کمی بررسی اقدامات اتباع افغانی در جرم و جنایت های خونین و سیاه می توان به اهداف اربابان آنها در باقی مانده این غده های بدخیم سرطانی در کشور و استان مرزی سیستان و بلوچستان پی ببرید. مسوولان بهداشتی درمانی شهرستان زابل می گویند: حضور غیر قانونی اتباع بیگانه در این شهرستان موجب شده تا اکثر انان هنگام مراجعه به مراکز درمانی به ویژه در حوادث رانندگی هیچ همراهی با خود نداشته باشند و هزینه های درمانی انان به مراکز درمانی تحمیل شود بطوریکه پارسال 12 میلیارد و 500میلیون هزینه درمان مجروحان افغان به بخش درمان بیمارستان امیرالمومنین زابل تحمیل شده است و این در حالیست که حتی کمیساریای عالی پناهندگان که بخشی از این هزینه ها را پرداخت می کرد هشت سال است هیچ هزینه ایی در این خصوص پرداخت نکرده است . بررسی ها نشان می دهد اغلب بسیاری از تختهای بخشهای حساس این بیمارستان در اختیار اتباع افغان مجهول الهویه قرار میگیرد .
آمارها نشان می دهد، هزینه ای تحمیلی این میهمانان ناخوانده در استان مرزی سیستان و بلوچستان بیش از 300 میلیار ریال در سال بوده که متاسفانه این هزینه ای بالا از سوی سازمانهای بین المللی که خود را دایه دارحمایت از مردم افاغنه نیز معرفی می کنند در بازپرداخت این هزینه ای میلیاردی خود را به خواب خرگوشی زده و گوش به زنگ قرار دارند تا سناریو های پوشالی اربابانشان را در جهت تضعیف ایران اسلامی در پوشش های متفاوت عملی کنند و در حقیقت کشتار روزانه مردم بی دفاع افغان به دست همین حامیان دروغین در کشور خوشان واقعیتی است که رسانه ها جرات بیان و یا حتی نشان دادن آنها را ندارند و مردم این استان که با فراغ باز بیش از 10 سال همانند دیگر برادران و خواهران خود از مهاجرین افغان پذیرایی کرده و امروز پس از این مدت طولانی تمامی این اتباع در زمینه ای مختلف مهارتهای زندگی و اجتماعی و مهارتی را فرا گرفته و باید برای ساختن کشورشان این مهاجرین را به کشور خوشان فرستاد ، عده ایی فرصت طلب این بازگشت آگاهانه و سازنده اتباع افغان به کشور افغانستان را که می تواند زمینه ساز خروج نظامیان کشورهای چند ملیتی از کشورشان را بهمراه داشته باشد ، محور تبلیغات منفی خود کرده و اینجاست که باید گفت : کس نخارد پشت من ، جز ناخن انگشت من... و تا همت خود مردم افغانستان نباشد این کشور نمی تواند مستقل و آزادانه زندگی کند.

مسئولان با آمارهای سیاه از پرداختن به حق و حقوق سیستان و بلوچستان سرباز می زنند

سامی- روزنامه خراسان- وعدهه های توخالی ، وجود نگاه های تبعیض آمیز و افزایش روز افزون مشکلات مختلف در سیستان و بلوچستان عواملی است که محرومیت و توسعه نیافتگی را در این استان تشدید کرده است.علاوه براین نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی وجود برنامه های تبعیض گونه در اختصاص اعتبارات ، پی گیری مشکلات جاری ، پررنگ نبودن جایگاه استان در برنامه های کلان و توجیه پذیر اقتصادی کشور را از مهم ترین مواردی عنوان می کنند که مسئولان کشوری خواسته یا ناخواسته با حرکت در این  مسیر بسیاری از فرصت های طلایی که می توان از آن ها در راستای توسعه و پیشرفت استان بهره برد را به تهدیدات و نارضایتی های مردمی تبدیل کرده است.نماینده مردم زابل،زهک و هیرمند در مجلس شورای اسلامی که به نمایندگی از دیگر نمایندگان استان در گفت وگو با خبرنگار روزنامه خراسان با اشاره به مشکلات عدیده منطقه فراموش شده سیستان و بلوچستان در زمینه زیر ساخت های اقتصادی و عمرانی ، تامین امنیت ، حل معضل بیکاری از عملکرد دولت و برخی از وزاری کابینه دولت دهم به شدت انتقاد کرد.دکتر«احمد علی کیخا» از وجود حجم زیادی از کمبودها در زمینه های فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،امنیتی موجود در منطقه و شنیده نشدن صدای نمایندگان مردم استان برای رفع مشکلات ، از رئیس جمهور ،وزیران نیرو ، بهداشت ، راه و ترابری و مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست گلایه و این بی توجهی را نوعی اقدام هدفمند در راستای فراموشی مردم محروم سیستان و بلوچستان عنوان کرد.
وی افزود:در دیدارهایی با مدیران کل برخی دستگاههای استانی به صراحت از آمارهای غیر واقعی آنان که زمینه ساز محرومیت بیشتر است انتقاد کردم.به گفته وی در بخش آب و فاضلاب روستایی وضعیت نامناسب وجود دارد و تا این لحظه با وجود مساعدت هایی که از طرف کمیسیون کشاورزی برای حل مشکلات آب روستایی صورت گرفت باز هم شاهد هستیم توجه کافی به این موضوع مهم و بسیار حیاتی صورت نگرفته و این در حالی است که براساس برنامه ریزی های صورت گرفته در برنامه سوم توسعه ، قرار بود معضل آب آشامیدنی تمام روستاها حل شود اما اکنون که در برنامه پنجم توسعه قرار داریم بیش از 50 درصد روستاهای استان فاقد  آب لوله کشی و بهداشتی است.وی با اشاره به این که در زمان برآورد طرح آب رسانی روستایی ، سرانه آب مورد نیاز را کم برآورد کرده اند افزود:این طرح نیاز به اعتبارات کوتاه مدت دارد . ولی وزارت نیرو غفلت کرده است و به نمایندگی از نمایندگان استان در بازگشت به تهران گلایه خود را به رئیس جمهور و وزیر نیرو برای این مشکلات اساسی ابراز کرده ام که باز هم با قول هایی همراه بود که تا کنون هم در حد حرف باقی مانده است و از عمل و اقدامات لازم خبری نیست.به گفته وی به دلیل برخورداری سیستان و بلوچستان از فرصت ها و منابع بی نظیر از جمله دسترسی به آب های آزاد و گستردگی و تنوع اقلیمی و منابع طبیعی و معدنی فراوان نه تنها قادر است رفاه مردم خود را فراهم کند بلکه با یک برنامه مناسب و حساب شده می تواند در آمد لازم برای رفاه بخش زیادی از مردم کشور را نیز فراهم کند.«کیخا» گفت:برای جهش توسعه ای استان و منافع ملی فراوان ناشی از آن لازم است تا دولت و مجلس با نگاه ویژه و به دور از تبعیضات موجود بستر قانونی لازم را فراهم کنند و اعتبارات کافی را تدارک ببینند تا با اعمال مدیریت هدفمند و کارآمد در منطقه آزاد چابهار ، تسریع در اجرای شبکه گاز بین شهرهای استان ، راه آهن چابهار-زاهدان-مشهد و تامین و انتقال آب با استفاده از منابع آب داخلی از جمله طرح های مهم استان است که تا کنون به دلیل تمایل نداشتن مسئولان کلان کشوری این فرصت های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی به فراموشی سپرده شده است.نماینده مردم زابل ، زهک و هیرمند با بیان اینکه وجود 450 میکروگرم از ریزگردها در هر مترمکعب از هوا از نظر استانداردهای جهانی فوق العاده خطرناک است افزود:این رقم طی سال جاری در یکی از روزهای توفانی حدود 9هزار میکروگرم یعنی 20برابر بو که این یعنی فاجعه انسانی اما این سوال از دولت مطرح می شود برای مقابله با گرد و خاک های ناشی از بادهای 120 روزه سیستان چه اقدام عملی انجام شده است؟وی ادامه داد :در حالی که کشاورزی سیستان کاملا به آب رودخانه سیستان وابسته است چرا شاخص تعیین خشکسالی در کشور میزان بارندگی است و با احتساب شاخص بارندگی در طول دهه گذشته حق مردم سیستان کاملا ضایع شده است و کماکان ادامه دارد.وی اظهار داشت:باید پرسید مسئول تضییع حق مردم کیست و چرا گوش شنوایی نیست تا دردها را بشنود و اقدام کند؟نائب رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس گفت:مدیریت غلط سازمان محیط زیست کشور ، زابل را نابود کرده است و بارها گفته ام که مسئولان با بی سیاستی باعث تخریب تالاب بین المللی «هامون» و فضای سبز و محیط زیست این جا شدند.
وی تصریح کرد:نمایندگان سیستان و بلوچستان باید گریبان خود را در صحن مجلس پاره کنند تا شاید مجلسی ها و دولت از خواب چند ساله خود بیدار شوند و بدانند مردم این استان در وضعیت بسیار نامناسبی به سر می برند و دیگر طاقت قول و وعیده و وعید را ندارند و تا کی باید مسئولان با آمارهای سیاه سر این مردم زحمتکش را کلاه بگذارند و از پرداختن به حق و حقوق خطه سیستان و بلوچستان سرباز می زنند.وی با انتقاد از عملکرد معاون اول رئیس جمهور که قول راه اندازی ستاد راهبردی در استان را 6 ماه قبل داده بود افزود:به راستی اگر این مشکلات در دیگر استان های کشور مطرح بود باز هم مسئولان گوششان بدهکار نبود؟بنابر این ارزیابی من این است که وجود نگاه ها ، تصمیمات و سیاست های تبعیض آمیز مسئولان سبب شده ایت تا هر روز در گرداب مشکلات فر رویم.

مراسم ازدواج در بلوچستان

ازدواج در نزد مردم بلوچ، یکی از شرایط بلوغ اجتماعی مردان است. جوان بلوچ با قبول همسر، اولین قدم را جهت ورود به اجتماع برمی دارد و پس از ازدواج است که خود را فردی اجتماعی می شمارد. از نظر مذهبی نیز ازدواج در نزد مردم بلوچ امری مقدس و محترم است.
سن ازدواج در بلوچستان بسیار پایین است و معمولاً دختران از سن 9 تا 15 سال و پسران از 15 تا 20 سالگی ازدواج می کنند و آنچه گاهی موجب بالا رفتن سن ازدواج می شود همانا عدم تمکّن مالی است. حتی امروزه که با توسعه فرهنگ، مردم بلوچ علاقه مندی زیادی به فراگرفتن دانش نشان می دهند و به دبستان و دبیرستانها روی می آورند، معذالک تحصیل نیز خیلی کمتر مانع ازدواج آنان می شود؛ چون پسر تا زمانی که تحصیل می کند و شغل کاری به دست نیاورده است کفیل خرج او و همسرش پدرش می باشد.
در گذشته تعدد زوجات در بلوچستان معمول بوده و یک مرد بنا به قدرت مالی خود بخصوص سرداران و خوانین بلوچ که دارای تمکن هم بوده اند چندین زن می گرفته اند.
قوم بلوچ را قبایل و طوایف زیادی تشکیل می دهد. افراد هر قبیله و طایفه با هم خویشاوندی نسبی و سببی دارند و این امر موجب دوام و بقای طوایف بلوچ است و برای تحکیم مبانی قومی ازدواجها اکثرا درون گروهی یا درون همسری است و به جز موارد نادری عموما ازدواجها با خویشاوندان صورت می گیرد.
بلوچ معتقد است عهد و وفا یا وفا و بقای قوم و خویش، بهتر از عهد و وفای دیگران است و پدران و مادران بلوچ در حفظ این شیوه تعصب و اصرار زیادی دارند و سعی دارند حتی الامکان برای فرزند خود از میان خویشاوندان و افراد قبیله خود همسر انتخاب نمایند.
یکی از راههای انتخاب همسر در بلوچستان همسرگزینی به طریق ناف بری است که این سنت کم و بیش در سایر نقاط هم دیده شده است. هنگام تولد نوزاد، ماما مبلغی از پدر بچه به عنوان مژدگانی می گیرد که اگر نوزاد پسر باشد این مژدگانی را پدر نوزاد می دهد و اگر دختر باشد یکی از اقوام نوزاد که پسری همسال یا کمی بزرگتر دارد پیشدستی نموده و دستور می دهد که ماما ناف دختر را به اسم پسرش ببرد و مژدگانی را که پدر نوزاد به ماما باید بدهد؛ مادر یا پدر پسری که نوزاد دختر به نام او ناف بری شده است می دهد، و علاوه بر آن و در صورت استطاعت، یک دست لباس نوزاد و گاهی چند مثقال طلا که اغلب به صورت گوشواره است، برای نشانه به مادر نوزاد دختر داده می شود و حتی مبلغی پول یا تحفه ای به عنوان رونما (روگشایی) به نوزاد دختر داده می شود و اگر پدر و مادر دختر تحفه و هدایای پسر را قبول کند نشانه این است که پسر کوچک را به دامادی قبول کرده است و هیچ گاه نمی تواند فرد دیگری را به دامادی قبول کند مگر اینکه داماد کوچولو فوت کند، و این حرف که دختر فلانی ناف بریده پسر فلانی است ورد زبان پدر و مادر طرفین و اقوام و خویشاوندان است تا زمانی که پسر و دختر بزرگ شوند و رسما ازدواج نمایند. البته در بعضی موارد دیده شده است که پسر تمایلی با ازدواج با دختر ناف بریده خود نشان نداده و با دیگری ازدواج کرده است. این مورد فقط در ناف بریهایی که بین فامیل دور صورت گرفته مشاهده شده است و اگر پسر و خانواده پسر تمایل داشته باشند اصولاً از همان زمان کودکی ارتباط و دوستی را حفظ می کنند و هر ساله با دادن هدایایی ولو بسیار کوچک خاطره ناف بری را تا زمان ازدواج قطعی زنده نگه می دارند.
اگر ناف دختر را برای کسی نبریده باشند یعنی دختر از روز تولد نامزد نشده باشد، انتخاب دختر به صورتهای زیر انجام می گیرد:
الف) پسر، دختری را و انتخاب او را برای نامزدی در نظر می گیرد. بعد به وسیله یکی از فامیلهای خود به پدر خود اطلاع می دهد و او را از نیت خود آگاه می سازد.
ب) مادر یا خواهر پسر، دختری را به پسر پیشنهاد می کند.
ج) پدر به پسر پیشنهاد ازدواج با دختری را می نماید.
اگر ازدواج میان افراد خانواده (خانواده بزرگ قدیمی که همه فامیل درجه یک و دو را شامل می شود) صورت پذیرد، تشریفات نامزدی خیلی رسمی انجام نمی شود. مثلاً اگر پسری بخواهد با دختردایی خود ازدواج کند بدون تشریفات قبلی مادر پسر یک دست لباس برای برادرزاده خود می دوزد و برای او می برد و بدین وسیله دختر برادر را برای پسر خود نشانه می کند. البته پسر باید آنقدر محبتش به خانواده دایی زیاد باشد که هر روز یا لااقل چند روز یک بار به خانه دایی اش سری بزند و اگر این کار را نکند مورد تمسخر قرار می گیرد و مردم می گویند او نابود و ناتوان است چون از خانه دایی اش خجالت می کشد. بنابراین، پسر باید و لو از روی اکراه که مسلما ناشی از کمرویی و خجالت است این کار را انجام دهد و این برنامه تا موقع ازدواج ادامه یابد. بعد از آنکه نامزدی دو طرف معلوم شد، خانواده پسر هدایایی برای دختر تهیه می کنند و آنها را که عموما شامل وسایل زیر است به خانه عروس می فرستند: 30 مثقال طلا، 5 عدد پیراهن و شلوار بلوچی، 6 عدد روسری، 3 عدد چادر، 4 جفت کفش و لوازمات دیگر...
چنانچه منزل عروس در ده دیگر باشد عده ای از اقوام را دعوت می کنند و این لوازم را در مجمعه های بزرگ می گذارند و با دهل و سرنا و آواز به طرف قبیله دختر رهسپار می شوند و اگر این فاصله زیاد دور باشد، این فاصله را با شتر طی می کنند. پس از اینکه این وسایل را تحویل دادند بر حسب طول راه یک نهار یا شام حتی یک شبانه روز در منزل دختر اقامت کرده سپس مراجعت می کنند.
از این تاریخ به بعد، پسر بیشتر اوقات خود را تا زمان عروسی در خانه نامزد خود می گذراند اما هیچ گاه صورت نامزد خود را نخواهد دید.
اگر اتفاقا نامزد خود را ببیند دختر باید فورا به زمین بنشیند و صورت خود را بپوشاند و هنگامی که پسر با خانواده دختر در یک اطاق یا کپر بلوچی جمع باشند، دختر وظیفه دارد پشت مادر خود به طوری که پشت خود را به طرف داماد نموده است بنشیند که داماد صورت او را نبیند و هیچ گاه با دختر مستقیما صحبت نمی کند و این وضع تا زمان عروسی ادامه دارد. اگر داماد از این ازدواج منصرف شود که خیلی به ندرت این اتفاق می افتد، می تواند بدون پس گرفتن وسایلی که برای نامزد خود فرستاده است به جای دیگری برود و داماد شود. البته پدر و مادر داماد، پسر خود را عاق کرده و او را نخواهند بخشید و دیگر در مراسم نامزدی مجدد پسر خود شرکت نخواهند کرد و او را تنها خواهند گذاشت و هیچ خانواده ای یا طایفه ای پسر را به دامادی قبول نخواهند کرد مگر اینکه پدر و مادرش او را ببخشند و پسر رضایت آنها را جلب نماید.
زمانی که نامزدی پسر و دختر معلوم شد و دو خانواده به این امر رضایت دادند و هر دو به سن ازدواج رسیدند پسر به وسیله یکی از اقوام خود به پدرش اطلاع می دهد که میل دارد عروسی کند. قاصد نزد پدر رفته و پیغام پسر را به پدر می رساند. پدر اولاً فکر می کند که آیا می تواند این کار را انجام دهد یا نه، و اگر توانست جواب می دهد: بلی من حاضرم که برای پسرم عروسی بگیرم و منتظر چنین روزی بودم. قاصد نیت پدر را به داماد می گوید و با همراهی داماد به بجار می روند.
«بجار» یکی از سنتهای خوب مردم بلوچ است و معنی آن تعاون و کمک گرفتن در امر ازدواج است. پسری که قصد ازدواج دارد و موافقت خانواده خود را نیز در این مورد گرفته است با یکی دو نفر از دوستان خود به بجار می رود؛ یعنی اینکه به سراغ اقوام خود که در محل زندگی می کنند یا در شهرها و یا دهات و قبایل دیگر سکونت دارند می رود و قصد خود را از عروسی به اطلاع خویشاوندان خود می رساند. اقوام داماد از شنیدن این خبر خوشحال شده و هر یک بنا به استطاعت و بنیه مالی خود کمکهایی نقدی یا جنسی به داماد می دهند. این کمکها شامل پول نقد، طلا، گوسفند، شتر، گندم، برنج، آرد و روغن یا سایر ملزومات عروسی یا پول نقد است. گاهی هم چند اصله درخت خرما و یا یک قطعه باغ یا زمین به داماد داده می شود. داماد با کمک دوستان خود هدایایی را که بجار کرده است جمع آوری و به محل خود مراجعت می کند و با این وسایل مقدمات عروسی را فراهم می کند و بدین ترتیب داماد هزینه زیادی را برای جشن عروسی متحمل نمی شود بلکه با یاری اقوام و خویشان خود تدارک عروسی را می بیند.
داماد که از بجار بازگشت و مایحتاج جشن عروسی تدارک دیده شد، قاصدی به خانه پدر عروس روانه می شود که آمادگی خانواده داماد را برای عروسی به اطلاع پدر عروس برساند. البته چون بلوچها عقیده دارند که روز عروسی باید یکی از روزهای زوج ماه انجام شود و بیشتر عروسیهای خود را روز چهاردهم یا بیستم ماه برپا می کنند تاریخ عروسی را طوری در نظر می گیرند که با توجه به ایامی که در جشن و سرور خواهند گذراند بعضی سه شبانه روز و برخی دیگر هفت شبانه روز و به ندرت 14 شبانه روز (در نزد خوانین) شب عروسی مصادف با شب چهاردهم یا بیستم ماه باشد و به پدر عروس اطلاع می دهند که برای چند روز دیگر برای عروسی خواهیم آمد.
نکته جالب اینکه در عروسی بلوچها، اگرچه هزینه عروسی را داماد می پردازد و کلیه تدارکات از طرف داماد است، اما جشن عروسی در خانه عروس برپا می شود و داماد را به خانه عروس می برند و بر خلاف آنچه در سایر نقاط ایران معمول است، پس از معین شدن روز عروسی از اقوام و خویشاوندان برای شرکت در عروسی دعوت به عمل می آید. این دعوتها اغلب با فرستادن یکی از اقوام و اخیرا با ارسال کارت عروسی انجام می شود. به دنبال ارسال لوازم عروسی، خانواده داماد به منزل عروس می روند و میهمانان دسته دسته از راههای دور و نزدیک می رسند و جشن عروسی به مدت 7 شبانه روز برپا می شود. در این مدت میهمانان با آهنگ دهل و سرنا و سازهای محلی از قبیل تنبوره و کوزه و طبل و رقصهای دسته جمعی و چوب بازی سرگرم می شوند.
شب سوم جشن، دستهای عروس و داماد را حنا می بندند. شب چهارم جشن نیز مراسم حنابندان تکرار می شود. شب ششم جشن عروسی حمام می کنند (در دهات بلوچستان به علت گرمی آب و هوا، مردم خود را در چشمه ها و نهرها و رودخانه شستشو می دهند. البته زنان در خانه یا در کپری که بر روی نهر آب با حصیر ساخته اند، استحمام می کنند) عروس را در شب به گونه ای که ستارگان را ببیند حمام می کنند. برای این منظور عروس در اطاق کنار پنجره که از آنجا آسمان پیداست، حمام می کند.
جشن تا 14 شبانه روز ادامه دارد. روز چهاردهم که میهمانان نهار خوردند، همگی برای ادای نماز به مسجد می روند و پس از پایان نماز و مراجعت به محل جشن، دو نفر از معتمدین و ریش سفیدان مجلس را یکی از طرف پدر عروس و دیگری را از طرف پدر داماد وکیل کرده و به نزد عروس می فرستند.
در این هنگام عروس داخل حجله نشسته است (حجله را با پشه بند درست کرده و عروس داخل آن می نشیند). فرد وکیل از پشت پشه بند از عروس سؤال می کند که آیا داماد را به شوهری قبول دارد و یا خیر و این سؤال را سه بار تکرار می کند که در هر سه نوبت عروس جواب بله داده و بعد وکلا به مجلس برمی گردند. داماد نیز باید با صدای بلند بله بگوید و بعد صیغه عقد جاری می شود. در این هنگام مهمانانی که با خود اسلحه دارند، در ایوان یا جلو خانه جمع می شوند و وقتی صیغه عقد جاری شد به شلیک گلوله می پردازند. بعد داماد با یکایک مدعوّین دست می دهد و مهمانان به او تبریک می گویند و مراسم عقد پایان می یابد. سپس یک شتر را با منگوله و زنگوله آرایش داده و بر روی جهاز شتر (پالان) قالیچه و پتو می اندازند و در حدود ساعت 2 بعدازظهر داماد را سوار بر آن کرده و با دهل و سرنا و شادی و هلهله سر آب می برند. (منظور رودخانه، نهر یا چشمه نزدیک ده است). در این برنامه عده ای از زنان و مردان و اقوام و خویشان و پاره ای از میهمانان شرکت دارند. زنان در جلو شتر شادی کنان حرکت می کنند و چند نفر از زنان داماد را باد می زنند که گرما او را ناراحت نکند و روی سر داماد را با چادر و یا تور زردرنگی می پوشانند تا آفتاب او را نسوزاند و گرد و خاک حاصله از حرکت انبوه جمعیت، داماد را ناراحت نکند و پسربچه ای نابالغ را هم جلوی داماد روی شتر سوار می کنند به نیت اینکه فرزند اول این ازدواج پسر باشد (بلوچها برای فرزند پسر ارزشی خاص قایلند). در بین راه و در چندین نقطه شتر را متوقف ساخته و به شادی می پردازند و روی سر داماد نقل و سکه های پول خرد می پاشند و تفنگداران گلوله شلیک می کنند. وقتی که به آب رسیدند دو نفر داماد را بغل کرده و از شتر پایین می آورند و داخل نهر یا چشمه آب می برند و سلمانی ابتدا موی سر و صورت داماد را اصلاح کرده و بعد بدن او را می شوید و او را از آب بیرون آورده لباسهای نو به او می پوشاند و لباسهای قبلی داماد به سلمانی یا کسی که داماد را حمام و اصلاح کرده است به عنوان دستمزد یا انعام، تعلق می گیرد. در این زمان پایکوبی و ساز و دهل زدن ادامه می یابد. بعد از استحمام داماد، مجددا دو نفر او را بغل کرده و بر شتر سوار می کنند.
در این موقع شادی بیشتری در مراسم به وجود آمده و نقل و پول بیشتری نصیب داماد می کنند و گلوله های بیشتری شلیک می شود تا که به در قلعه یا دروازه برسند. در این موقع دروازبان دروازه را بسته است (اگر دروازه ای وجود نداشته باشد یک نفر با باز کردن دستها جلو راه را می گیرد) و راه را باز نمی کند مگر اینکه از طرف داماد انعامی دریافت کند. وقتی که دروازبان را راضی کردند شتر را وارد محوطه جشن می کنند. در این موقع داماد از شتر پیاده نمی شود تا اینکه پدر عروس به داماد هدیه ای چشمگیر که سرآبی نامیده می شود بدهد. (سرآبی اصطلاح محلی بلوچی است) سرآبی معمولاً یک قطعه باغ با یک شتر و چندین اصله درخت خرما است. بعد از گرفتن سرآبی داماد از شتر پیاده شده و او را به طرف اطاق عروس می برند. در این وقت دایه عروس با یک سینی که در آن قرآن، اسفند و آتش و آیینه و سورمه دان قرار دارد، به طرف داماد می آید. داماد قرآن را زیارت می کند و خود را در آیینه نگاه می کند و چشم خود را سورمه می کشد و قدری اسفند روی آتش می ریزند که او دود اسفند را با دست به صورت خود می مالد و انعامی به دایه عروس می دهد. این انعام باید مبلغی باشد که رضایت دایه را جلب کند و تا رضایت او جلب نشود اجازه ورود داماد به حجله داده نمی شود. این مراسم قبل از غروب آفتاب انجام می شود و بعد دایه دست داماد را گرفته به داخل اطاق عروس یا حجله می برد. داماد پس از ورود به اطاق عروس دو رکعت نماز حاجات می خواند. بعد داماد را کنار عروس نشانیده و یک حبه قند یا نقل به دهان عروس می گذارند و یک نفر از نزدیکان، سر عروس و داماد را گرفته سه بار به هم می زند و چندین گلوله تفنگ خالی می شود.
فردای آن روز اقوام و کسانی که به عنوان میهمان دعوت شده اند، دسته دسته به طرف اطاق عروس می روند و به آنها تبریک می گویند. در این موقع طبّال و سُرنازن در جلو منزل پدر عروس مشغول نواختن دهل و سرنا هستند و هر یک از میهمانان موقع خروج و خداحافظی مبلغی به نوازندگان می دهد و سپس به خانه های خود می روند.
عروس و داماد باید مدت هفت شبانه روز از خانه خارج نشوند و در این مدت زمان، میهمان پدر عروس هستند. پس از پایان هفت روز، شتری آماده کرده و عروس و داماد بر آن سوار می شوند و با جمعی از اقوام با ساز و سرنا و دهل به طرف منزل یا روستا و قبیله داماد حرکت می کنند.
وقتی که به منزل داماد می رسند پدر داماد نیز هدیه ای به عنوان هفت روز به پسرش می دهد که شامل باغ یا خانه یا چندین درخت خرما خواهد بود و بدین ترتیب عروسی پایان می یابد.
لازم به ذکر است افراد خانواده های فقیرتر تنها با کشتن یک گوسفند و چند کیلو آرد و روغن و با تدارک لباس که از یک پیراهن و یک شلوار و یک جفت کفش تجاوز نمی کند، مراسم عروسی را برپا می کنند و جهاز و شیربهای عروس نیز خیلی کم تعیین می شود.
منبع:
فرهنگ مردم بلوچ، عبداله ناصری