زاهدان را ديدم احساس ناامني در من به احساس امنيت تبديل شد

مطلب درج شده گزارش خبرنگار روزنامه خراسان در سفرش به زاهدان (دزاپ قدیم) می باشد که ما نیز عینا آن را منتشر میکنیم. امیدواریم روزی برسد که کاستی ها و مشکلاتی که در این گزارش به آنها اشاره شده وجود نداشته باشد.

"بدون تعارف بگويم وقتي صحبت از سفر به زاهدان شد اولين موضوعي که به ذهنم و همين طور اطرافيانم خطور کرد همين احساس ناامني بود احساسي که تحت تاثير القائات فيلم ها و اخبار متفاوتي که معمولا از اين ديار به گوش مي رسد شکل گرفته بود و متاسفانه بايد گفت تا حدود زيادي هم عموميت پيدا کرده است با اين حال سفر به هر سرزميني جذابيت هاي خاص خود را دارد و سفر به زاهدان هم بر اين اساس براي من انگيزه هاي زيادي در پي داشت"
 زاهدان مرکز استان سيستان و بلوچستان را نمي توان با هيچ شهر ديگر مقايسه کرد. در اين شهر که به نسبت زابل و ديگر شهرهاي بزرگ استان از قدمت کمتري هم برخوردار است مردم با نژادها، فرهنگ ها، مليت ها، مذاهب، زبان ها و حتي لباس هاي متفاوت به صورت مسالمت آميزي در کنار هم زندگي مي کنند.زاهدان را با دقت و از روي کنجکاوي ديدم به همه جا چشم کشيدم حتي به منطقه صفر مرزي و جاده هايي که محل اصلي ترانزيت قاچاق محسوب مي شود با اين حال هميشه امنيت در کنارم بود... زاهدان شهر مردم غيور، خونگرم و با غيرت است با هر لباسي که باشند با هر زباني که سخن بگويند و با هر نژاد و مذهبي که هستند دلشان براي وطن مي تپد و البته زاهدان شهر مرزبانان غيرتمند است پس حق داريم آرامش و امنيت را با تمام وجود احساس کنيم.
اين شهر را در يک نگاه کلي و البته موشکافانه مي توان به ۲ بخش تقسيم کرد: ۱ - مراکز شلوغ و پرتردد مثل چهارراه رسولي، خيابان آزادي، چهارراه چه کنم و خيابان دانشگاه ۲- مراکزي شامل محلات شيرآباد، کريم آباد و همين طور پاساژ قائم وقتي از همکاران دفتر زاهدان مي خواستم آدرس محله شيرآباد را که عده اي آن را يکي از مناطق جرم خيز زاهدان مي دانند، بگيرم برخي توصيه کردند که بهتر است از خير رفتن به اين منطقه بگذرم! و جالب اين که وقتي دليل آن را پرسيدم يکي از همکاران گفت بسياري از شهروندان زاهدان هم جرات ورود به اين منطقه را به خود نمي دهند.
اما حس ماجراجويي در من گل کرده بود و دوست داشتم هر طور شده است اين منطقه زاهدان را از نزديک ببينم. منطقه اي که به گفته بسياري از شهروندان زاهداني بيشتر جرم ها از جمله قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، قاچاق کالا و ... در آن اتفاق مي افتد.
در ديداري که با «اسماعيل حسين زهي» شهردار زاهدان داشتم از او در اين باره سوال کردم که وي نيز با رد صحبت هايي که درخصوص شيرآباد مي شود گفت: اگر دوست داشته باشيد مي توانيد خودتان برويد و از نزديک شيرآباد را ببينيد حالا وضعيت اين محله فرق کرده و شهرداري با کمک اهالي منطقه، بسياري از معابر را بازگشايي کرده است.وي مي گويد: نمي خواهم منکر جرم خيز بودن اين منطقه به دليل نبود فرصت اشتغال و فقر مردم اين منطقه حاشيه شهر شوم اما...
 اين طور هم نيست که کسي جرات نکند وارد اين محله شود.اين بود که بلافاصله به همراه يکي از خبرنگاران و مهندس عرب شاهي رئيس سازمان آتش نشاني و خدمات ايمني زاهدان عازم منطقه شيرآباد و ديگر مناطق حاشيه اي اين شهر شديم.
آفتاب غروب کرده بود که وارد شيرآباد شديم. شيرآباد منطقه اي است در حاشيه شهر زاهدان که بسياري از خانه هاي مسکوني آن بر روي بلندي و کوهي بزرگ بنا شده است. براي ورود به اين منطقه فقط يک راه وجود دارد، راهي که در وسط دره اي قرار گرفته و اطراف آن را کوه هاي بلندي احاطه کرده است. به جز چند خيابان ابتدايي، بقيه خيابان هاي شيرآباد خاکي و بيشتر کوچه ها هم براي خودروها غيرقابل دسترسي است، اگرچه در يک سال اخير تلاش هاي زيادي براي سازمان دهي اين منطقه انجام گرفته است با اين حال فقر و محروميت از سر و روي اين منطقه مي بارد، انگار نه انگار اين جا گوشه اي از ايران است و مردم آن با رشادت از مرزها و فرهنگ هاي ايراني پاسداري مي کنند، شايد اگر بگوييم مردم اين جا از حداقل امکانات محروم هستند سخن بي راهي نگفته باشيم، وقتي هم از شهردار زاهدان دليل فقر در اين محله را مي پرسيم مي گويد: فقط اسم زاهدان را کلان شهر گذاشته اند اما در واقع از هيچ کدام از ساختارهاي کلان شهر بودن برخوردار نيست 
شما بگوييد شهرداري با بودجه ۴۳ ميليارد توماني خود و با اين معضل اجتماعي و عقب ماندگي آيا مي تواند معجزه کند؟ بدون شک اگر زاهدان بخواهد در مسير توسعه قرار گيرد بيش از هر کاري به بودجه، اعتبار و حمايت دولتي نياز دارد و بدون کمک دولت نمي شود امور شهر را با توجه به مشکلات عديده اي که دارد سامان داد. و از آن جا که بسياري از مشکلات زاييده فقر است شيرآباد به منطقه اي جرم خيز تبديل شده است.
همان طوري که از خيابان اصلي شيرآباد عبور مي کنيم همکارم که ذهن نقادي دارد مي گويد: اين جا موادمخدر هرچه بخواهي يافت مي شود. از خودرو پياده مي شوم و به طرف يکي از نوجواناني که ايستاده است مي روم نزديک مي شود و مي گويد دنبال چه مي گردي؟ مي گويم چه داري؟ مي گويد: هرچه بخواهي ترياک مي خواهي؟ سرم را تکان مي دهم مي گويد: چقدر؟ مي مانم چه بگويم که درهمين لحظه چند تا از اطرافيان را صدا مي زند من هم براي اين که مشکلي پيش نيايد به توصيه دوستم سريع سوار خودرو مي شوم و با سرعت از منطقه دور مي شويم اما اين زاويه تاريک شيرآباد بود و زاويه روشن آن بازاري بود که در حاشيه خيابان اصلي قرار دارد و مردم مشغول خريد مايحتاج روزمره خود بودند. بازار پررونقي که حکايت از جمعيت زياد اين منطقه داشت. نکته اي که در شيرآباد براي من جالب بود اين بود که مردم در هر کجا که دوست داشتند خودروها و موتورسيکلت هاي خود را پارک مي کردند حتي در وسط خيابان! به هرشکل پس از اين که بازديد يک ساعته از اين منطقه تمام شد به همان راهي رسيديم که تنها راه خروج از شيرآباد است. 
ساعت حدود ۲۱ بود که بچه هاي بسيج منطقه با ايجاد بازرسي، خودروهاي عبوري را کنترل مي کردند اين جا بود که به حرف يکي از دوستان که گفته بود حتي نيروي انتظامي جرات نمي کند وارد شيرآباد شود، خنديدم و در خود احساس غرور کردم و بدين شکل به تمام معنا امنيت را در اين منطقه احساس کردم.و جالب اين که بازرسي در اين منطقه با وسواس و دقت بالايي هم انجام مي گرفت.
بدون شک چهارراه رسولي پر رفت و آمدترين منطقه زاهدان محسوب مي شود و هرکسي به اين شهر وارد مي شود حتما به اين بازار شلوغ که هر آن چه را مي توان يافت کرد سري مي زند. زماني که وارد بازار چهارراه رسولي شدم به ياد بازارهاي هند افتادم که در آن جا نوجوانان و جواناني که در حاشيه بازار به انتظار گردشگران مي ايستند ، سعي دارند به هر شکلي نظر مسافران را براي خريد کالاي خود جلب کنند و در اين راه به هر ترفندي دست مي زنند. در اين جا هم وضعيت به همين منوال است که اين نوجوانان که گاه در دسته هاي چند نفري ديده مي شوند وقتي متوجه مي شوند که براي خريد به چهارراه رسولي آمده اي سريع نزديک مي شوند و شروع مي کنند به معرفي کالاهايي که معمولا قاچاق و غيرمجاز است. در اين مدت کوتاه آن قدر اسم فيلم، پاسور، قرص، اسپري و ... را شنيدم که ديگر خسته شدم. بازار لباس و کفش هاي دست دوم چهارراه رسولي نيز که ديگر زبانزد خاص وعام است و بسياري به همين منظور وارد اين بازار مي شوند!
اما در پاساژ قائم شرايط به گونه اي متفاوت تر است و در حالي که در بازار چهارراه رسولي بيشتر توسط مغازه داران کالاهاي مجاز به فروش مي رسد در پاساژ قائم بيشتر کالاهاي قاچاق و غيرمجاز از گوشي تلفن همراه گرفته تا رسيور ماهواره، پرنده هاي قاچاق، فيلم ها و ...به وفور يافت مي شود و در کل بايد گفت هرچه که بخواهي «از شيرمرغ تا جان آدميزاد» در اين بازار پيدا مي شود. جمعيت زيادي در حاشيه اين بازار در تردد هستند ضمن اين که بسياري از افراد هم در کنار خيابان دست فروشي مي کنند. در نگاه اول اين سوال در ذهنم تداعي شد که آيا نيروي انتظامي و ديگر دستگاه هاي مربوطه اين توان را ندارند که منطقه را پاک سازي کنند؟ اما در ادامه اين سوال برايم مطرح شد که حالا اگر اين منطقه پاک سازي شود تکليف اين همه نوجوان و جوان که بدين شکل که البته کاري مذموم و ناپسند است ارتزاق مي کنند چه مي شود؟ آيا برنامه اي براي اشتغال و کسب درآمد آن ها هست؟ آن سوي شهر اما شرايط متفاوت است. 
خيابان دانشگاه در حاشيه دانشگاه بزرگ زاهدان به محلي تبديل شده است که توسعه شهري در آن تبلور يافته و خيابان هاي منتهي به آن به محلي تبديل شده است براي خارج شدن زاهدان از عقب ماندگي هاي شهري.
ساخت و ساز در اين منطقه رونق يافته است و شهرداري هم با ايجاد فضاهاي سبز و اماکن ورزشي و همين طور آسفالت خيابان هاي آن مي خواهد جلوه ديگري به زاهدان بدهد با اين همه به گفته شهردار زاهدان هنوز يک سوم خيابان هاي زاهدان خاکي است! چهارراه چه کنم و خيابان آزادي هم از ديگر مناطق معروف شهر زاهدان است. 
خيابان آزادي خياباني قديمي و پرتردد است که بسياري از ادارات در آن قرار دارد. 
چهارراه چه کنم هم که در نزديکي کنسول گري هاي هند و پاکستان قرار دارد محلي محسوب مي شود که بيشترين تردد خارجي ها به ويژه هندي ها و پاکستاني ها در آن صورت مي گيرد. 
حضور گدايان پاکستاني در گوشه گوشه شهر، گالن هاي پر از بنزين در خيابان هاي منتهي به ديگر شهرها و همين طور قفس هاي پر از مرغ و خروس در حاشيه شهر از ديگر مناظري بود که در زاهدان خودنمايي مي کرد با اين همه موضوعي که بيش از هر چيزي برايم مهم جلوه مي کرد احساس امنيت بود که باعث شد احساس ناامني از ذهنم خارج شود.

0 نظرات:

ارسال یک نظر